-
سعدی
دوشنبه 17 مردادماه سال 1384 17:27
ای به بالا چون صنوبر وی به رخ چون میم و هه زلف داری همچون عنبر لب چون شین و کاف و ر افتاب عاشقانی ماهتاب گل رخانی قبله ازادگانی ای صنم با ر و خ درد مندم و مستمندم تن گرفته ت و ب داروی دردم تو داری میان لام و ب هر که خواهد دوری اهل صفا را ای صنم باد بر جانش هزاران خ و نون و جیم و ر شاعران بسیار گفته اند شعر های با نمک...
-
دغوای بدر و بسر بر سر ازدواج
دوشنبه 17 مردادماه سال 1384 00:25
جان بدر تو صورت خوبان ندیده ای چشم سیاه و خال بدخشان ندیده ای چشم سیاه و خال بدخشا ن به یک طرف د ر ان میان بریدن ایمان ندیده ای جان بسر تو س فره بی نان ندیده ای جنگ عیال و گریه طفلان ندیده ای جنگ عیال و گریه طفلا ن به یک طرف در این میان رسیدن مهمان ندیده ای
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1384 15:43
من میتونم در سختترین لحظه ها بخندم من میتونم در بهترین لحظه ها بگریم من میتونم به اسمونها برسم بی انکه نیاز به بالی باشد کافیست روحم را ازاد کنم ان وقت است که میبینم دری به رویم باز میشود! می اندیشم که خوشبختم!
-
من به لبخندی از تو خرسندم
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1384 15:32
یاد ان لحظه ها بخیر! که سوار بر اسب سفیدی دل کوه را می شکافتی می شکافتی تا ببینی انچه را که حقیقت است! می شکافتیتا ببینی چه چیزی حق است! سوار بر اسب سفیدی امدی منتظرت بودم ا مدی بر لحظه های امبد دمیدی امدی مرا دگرگون ساختی انچه می خواستی ساختی! چرا دیگه کسی نمی تونه یه تکسوار عاشق بیدا کنه؟ توی ایینه ها ببینه کسی که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1384 15:07
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه ایست و قلب برای زندگی بس است روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو بخاطر اخرین حرف دنبال سخن نگردی! روزی که اهنگ هر حرف زندگی است تا من بخاطر اخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم!
-
هوای تا.ه
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1384 14:55
اشک رازی است! لبخند رازی است! عشق رازی است! اشک ان شب ،لبخند عشقم بود!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1384 15:38
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت بادت اندر هر دو گیتی برقرار و بر دوام سال خرم ، فال نیکو ، مال وافر، حال خوش اصل ثابت نسل باقی تخت عالی و بخت رام